دیروز یک نفر جمله جالبی گفت، البته با من صحبت نمیکرد اما چون توی یک ماشین بودیم صحبتش رو شنیدم.

شاید چیز جدیدی نبود و قبلا اصطلاحش را شنیده بودم اما او خیلی قشنگتر داشت راجع بهش صحبت میکرد.

میگفت برای شناخت آدم ها به این دقت نمیکند که اون آدم با خودش چه رفتاری دارد چون آدم ها بنا به منافعشون یا باهاش خوبند یا بد، که اکثرا هم خوبند (خیلی هم کم پیش میاد کسی مستقیما با دیگری رفتار خوبی نداشته باشد و معمولا همه ظاهر را حفظ میکنند.) میگفت آدم ها را از طریق صحبت هایشان راجع به دیگران در حضور خودش میشناسد.

میگفت وقتی کسی همیشه راجع به دیگران حرف میزند اما پیش تو مهربان و خوب باشد مهم نیست مهم این است که این مهربانی را نسبت به تمام آدم ها داشته باشد.

یک ضرب المثل هست که میگوید حرف خودت را جایی بشنو که حرف بقیه را میشنوی، من همیشه این را قبول داشتم و چندین بار هم بهش برخورد کرده بودم مخصوصا در محیط دانشگاه.

بدبختانه در دانشگاه با یکی از اینجور آدم ها همگروهی بودم که همیشه سرش توی کار بقیه بود و همیشه خبرهای دست اول دانشگاه را برایمان میاورد اما من هیچوقت از ته دل دوستش نداشتم با اینکه اون خیلی ادعای دوستی داشت و بعدها هم فهمیدم که پشت خود من هم حرف میزده. متاسفانه من خیلی سخت میتونم آدم ها را از زندگیم حذف کنم و همیشه خودم را عذاب دادم بخاطر این موضوع اما بخاطر فشارهای یک دوست بعد از چند ترم دیگر باهاش هم گروه نشدم که مسلما باعث شد حرف های بیشتری پشتم زده بشه و حتی حرف های بدی به خودم اما من باز هم نمیتونستم جواب حرفایش را با حرف بدی بدهم یا باز هم بیشتر حذفش کنم و همیشه از این اخلاقم عصبانی شدم.

بهرحال کاش بتوانم یاد بگیرم آدم های آزاردهنده را راحت تر حذف کنم و همیشه به این فکر نکنم که همه ازم ناراحت نباشند!


پ.ن: از کجا به کجا رفتم! فقط میخواستم راجع به همون تئوری بگم اما حرف هایم یادم رفت بجاش این خاطرات یادم آمد.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

برنامه نویس جدید اسلام یار خبر از ما یک آذر کلایمر تبریز پرداخت کاری فلزات برلیان مطالب آموزشی صنف مترجمان استان کرمانشاه Septic1398 اجاره ماشین عروس